شیطنتهای پسرکم
تو این هفته چند روزی مهمون داشتیم که همش دنبال اونا بودی مخصوصا دختر کوچولوشون نیلا .منم همش دنبالت که بلایی سر چش و چال هم نیارید یک عدد شیشه میز وسط پذیرایی رو هل دادی و شکوندی فدای سرت ولی خیلی خدا...
View Articleیک روز دیگه
امروز یکشنبه است ۱۶ مرداد و من تازه امروز بعد از ۴ روز دارم یک نفسی میکشم.سه شنبه هفته قبل اریانوش رو بردم شهر بازی و اون روز کلی بهش خوش گذشت ولی فرداش مریض شدی که روز چهارشنبه بردمت دکتر .که به...
View Articleبچه داری
نمیدونم چرا گاهی خیلی ها همه چیزو اغراق میکنن.از وقتی یادم میاد دور و برم پر از مادرهایی بود که میگن بچه اشون بد غذاست و هیچی نمیخوره منم احساس میکردم چه خوب همدردی دارم ولی دو سه موردشونو به چشمم همین...
View Articleشهریور
این روزها تو تعطیلات عید فطر هستیم.و امروز نهم شهریور نوده.چه قدر سرعت گذر زمان سریعه.پسرکم هم هر روز کلمه های بیشتری یاد میگیره ولی هنوز از جمله بندی کامل خبری نیست.یکی از علتهاش هم دیدن سی دی بیبی...
View Articleپسرم دوسالگیت مبارک
اریانوش گلم ۶ مهر دوساله شدی و بالاخره با همه اماها و اگرها و اینجور و اونجور تولدتو روز جمعه ۸ مهر گرفتیم.برات بگم که کلی برای لباست سختی کشیدم.هههههه که ارزش داشت و خیلی خیلی بهت میومد.آخه هیچ خیاطی...
View Articleاین روزها
اتفاق مهمی که تو این روزها افتاد این بود که یک قدم بزرگ برای مستقل شدن برداشتی و اونم از شیر گرفتن پسر گلم بود.که مامانی تو نستم خدا رو شکر دو سال تموم بهت شیر بدم.خیلی خیلی اتفاقی شد و خوشحالم که...
View Articleسفر آبان ماه
خیلی وقت بود سری به وبلاگ نزدم و انقدر با یک پسر کوچولو سرگرم میشه و کار داره که کمتر میشه بیایی اینورا.ولی خوب تنبلی من هم بود. ۱۳ ابان رفتیم مسافرت به مالزی و سنگاپور که خیلی خیلی هم خوش گذشت و عالی...
View Articleسال 91
این اولین پست سال ۹۱ الان دو ماهی میشه مشغول از پوشک گیری هستم و تقریبا یک ماه و نیم طول کشید تا یاد بگیری.خدا رو شکر این مرحله هم با تموم سختی هاش انجام شد.واقعا پوشک گیری کار سختی بود. ترم بهار...
View Articleمرداد 91
هر چند دیر به دیر میام ولی دوست دارم اینجا رو .شده یک دفترچه خاطرات از ثبت لحظه های خوشگل بزرگ شدنت آرایانوش گلم عاشق کارتون پنگونه.مامان جون نمیدونم چرا هروقت پینگو از دست مامانش ناراحت میشه تو هم...
View Articleشهریور91
یکماه پیش تقریبا رفتیم مسافرت ده روزه.خیلی خوش گذشت .تا سرعین رفتیم و ماسوله رو هم دیدیم یک شب هم استار بودیم و خلاصه دیدن گردنه حیران و جاده اردبیل هم خالی از لطف نبود.آریانوش هم به لطف مهربونی ژدر...
View Articleشیطنتهای پسرکم
تو این هفته چند روزی مهمون داشتیم که همش دنبال اونا بودی مخصوصا دختر کوچولوشون نیلا .منم همش دنبالت که بلایی سر چش و چال هم نیاریدیک عدد شیشه میز وسط پذیرایی رو هل دادی و شکوندی فدای سرت ولی خیلی خدا...
View Articleشیطنتهای پسرکم
تو این هفته چند روزی مهمون داشتیم که همش دنبال اونا بودی مخصوصا دختر کوچولوشون نیلا .منم همش دنبالت که بلایی سر چش و چال هم نیاریدیک عدد شیشه میز وسط پذیرایی رو هل دادی و شکوندی فدای سرت ولی خیلی خدا...
View Articleیک روز دیگه
امروز یکشنبه است ۱۶ مرداد و من تازه امروز بعد از ۴ روز دارم یک نفسی میکشم.سه شنبه هفته قبل اریانوش رو بردم شهر بازی و اون روز کلی بهش خوش گذشت ولی فرداش مریض شدی که روز چهارشنبه بردمت دکتر .که به...
View Articleبچه داری
نمیدونم چرا گاهی خیلی ها همه چیزو اغراق میکنن.از وقتی یادم میاد دور و برم پر از مادرهایی بود که میگن بچه اشون بد غذاست و هیچی نمیخوره منم احساس میکردم چه خوب همدردی دارم ولی دو سه موردشونو به چشمم همین...
View Articleشهریور
این روزها تو تعطیلات عید فطر هستیم.و امروز نهم شهریور نوده.چه قدر سرعت گذر زمان سریعه.پسرکم هم هر روز کلمه های بیشتری یاد میگیره ولی هنوز از جمله بندی کامل خبری نیست.یکی از علتهاش هم دیدن سی دی بیبی...
View Articleپسرم دوسالگیت مبارک
اریانوش گلم ۶ مهر دوساله شدی و بالاخره با همه اماها و اگرها و اینجور و اونجور تولدتو روز جمعه ۸ مهر گرفتیم.برات بگم که کلی برای لباست سختی کشیدم.هههههه که ارزش داشت و خیلی خیلی بهت میومد.آخه هیچ خیاطی...
View Articleاین روزها
اتفاق مهمی که تو این روزها افتاد این بود که یک قدم بزرگ برای مستقل شدن برداشتی و اونم از شیر گرفتن پسر گلم بود.که مامانی تو نستم خدا رو شکر دو سال تموم بهت شیر بدم.خیلی خیلی اتفاقی شد و خوشحالم که...
View Articleسفر آبان ماه
خیلی وقت بود سری به وبلاگ نزدم و انقدر با یک پسر کوچولو سرگرم میشه و کار داره که کمتر میشه بیایی اینورا.ولی خوب تنبلی من هم بود.۱۳ ابان رفتیم مسافرت به مالزی و سنگاپور که خیلی خیلی هم خوش گذشت و عالی...
View Articleسال 91
این اولین پست سال ۹۱ الان دو ماهی میشه مشغول از پوشک گیری هستم و تقریبا یک ماه و نیم طول کشید تا یاد بگیری.خدا رو شکر این مرحله هم با تموم سختی هاش انجام شد.واقعا پوشک گیری کار سختی بود.ترم بهار...
View Article